معرفی سریال Dept Q | پرونده‌هایی که حلشان جرات می‌خواهد!

چهارشنبه 1 مرداد 1404 - 16:04
مطالعه 7 دقیقه
سه شخصیت اصلی سریال Dept Q در واحد کیو
یک تریلر جنایی نوردیک پرکشش؛ سریال Dept Q (واحد کیو) داستان دو کارآگاه را دنبال می‌کند که به پرونده‌های قدیمی پرداخته و رازهای تاریکی را فاش می‌کنند.

سریال Dept Q (واحد کیو) که بر اساس رمان‌های پرفروش بین‌المللی یوسی آدلر-اولسن ساخته شده، یک درام جنایی دانمارکی است که جان تازه‌ای به ژانر نوآر اسکاندیناویایی می‌بخشد. داستان حول محور کارل مورک، کارآگاه جنایی سرخورده و آسیب‌دیده‌ای می‌چرخد که به واحد Q منتقل می‌شود؛ بخشی دورافتاده و بی‌اعتبار در زیرزمین اداره پلیس که مسئول رسیدگی به پرونده‌های کهنه و فراموش‌شده است. او در کنار همکار مرموز و باهوشش، سلیم، مأمور رسیدگی به پرونده‌هایی می‌شود که هیچ‌کس دیگر سراغشان نمی‌رود. هر قسمت از سریال یا هر پرونده، مخاطب را وارد دنیای تاریکی از رازهای پنهان، آدم‌های گمشده و جنایت‌های فراموش‌شده‌ای می‌کند که سایه‌شان هنوز بر زندگی حال افراد سنگینی می‌کند.

سریال واحد کیو فقط بر حل معما تمرکز ندارد، بلکه به عواطف، روان انسان‌ها و هزینه‌های شخصی و اجتماعی جرم نیز می‌پردازد. این سریال با فضای سرد و گیرایش، بازی‌های قوی و مضامین عمیق، به اثری درخشان در دنیای تریلرهای جنایی تبدیل شده؛ سفری به دل تاریکی با امیدی برای رستگاری. این سریال در ادینبورگ با فضایی تاریک روایت می‌شود و شخصیتِ محوریِ داستان، کارل مورک (با بازی متیو گود) است؛ کارآگاهی باهوش اما پر از زخم روحی، گرفتار در سرنوشت تیراندازی مرگبار که زندگی او و همکارانش را به‌طور جدی متأثر ساخت. مورک به‌عنوان مسئول واحد Q منصوب می‌شود؛ بخشی بی‌سر و صاحب و کم‌سرمایه در زیرزمین اداره پلیس، بخشی که مخصوص پرونده‌های سرد و بدون رسیدگی طراحی شده است و بیشتر گامی سیاسی برای پوشش ناکارآمدی سیستم پلیس است.

او در ابتدا تنهاست، اما به زودی تیمش شکل می‌گیرد: هاردی، شریک سابق فلج او؛ اکرم سلیم، افسر سابق پلیس سوریه که حال کارمند IT است؛ و رز دیکسون، پلیسی که به دنبال ثابت کردن خودش است. اولین پرونده واحد Q به مریت لینگارد، دادستان ناپدیدشده‌ای مربوط است که چهار سال پیش پس از یک محاکمه جنایی ناپدید شد. برادر او ویلیام، پس از آسیب مغزی قدرت صحبت کردن ندارد و زیر مراقبت سرکارگرشان کلر مارش زندگی می‌کند. روایت میان گذشته و حال جریان دارد تا ناپدید شدن او را آشکار کند. قسمت اول با یک صحنه خشن آغاز می‌شود: مورک، هاردی و افسر تازه‌کار اندرسون در یک صحنه جنایی حضور دارند و توسط مردی ماسک‌زده مورد حمله قرار می‌گیرند.

اندرسون کشته می‌شود، هاردی فلج می‌شود و مورک زنده می‌ماند اما با گناهِ بقا و تروما دست‌وپنجه نرم می‌کند. چهار ماه بعد، او به کار برمی‌گردد؛ با روان‌آسیب‌دیده و اضطراب شدید. دکتر راشل اروینگ او را مجبور به تراپی می‌کند. او به‌طور ناخواسته رهبری واحد Q را می‌پذیرد. اکرم پیشنهاد می‌کند پرونده مقدماتی، ناپدید شدن مریت لینگارد باشد. پیچش تکان‌دهنده‌ای در پایان قسمت مشخص می‌کند که آن روایت مربوط به گذشته است و لینگارد همچنان زنده است و در مکان سردی نگهداری می‌شود؛ موضوعی که کار واحد Q را حیاتی می‌کند. در کل، سریال با محوریت بهبود روانی مورک، تعامل شخصیت‌ها و یک معمای جذاب پرونده‌ای سرد، ساختار دقیق دارد.

قسمت اول فراتر از معما، لحن پیچیده احساسی و اخلاقی را ترسیم می‌کند. درون‌مایه گناه و احساس مسئولیت مورک نسبت به فلج شدن هاردی، نشانگر زخمی عمیق در شخصیت او است. رابطه او با جَسپر (پسر ناتنی‌اش)، همکاران و تراپیستش، بازتاب‌دهنده انزوای او و مقاومتش در مقابل کمک گرفتن است. در مجموع، قسمت اول بیش از یک مقدمه پلیسی سِت‌آپ فراهم می‌کند: نشان می‌دهد چگونه شخصیت‌های شکسته به بازسازی هویت و هدف خود مشغول می‌شوند، پرونده‌ای سرد اما پرتعلیق شکل می‌گیرد و پایه‌ای احساسی برای ادامه فصل بنا می‌شود. تم‌هایی از گناه، رستگاری، ناکامی نهادها و تأثیر روانی جرم، پایه اصلی آن هستند.

منتقدان بازی گود را در نقش مورک بی‌پرده و تأثیرگذار توصیف کردند، در حالی که عملکرد گروه مکمل و فضای ادینبورگ تحسین شده‌اند. با داستان تماتیک یک پارچه در نه قسمت، Dept Q زمینه را برای فصول بعدی بر اساس کتاب‌های مجموعه فراهم می‌کند. سریال به سرعت به رده‌ سوم جهانی نتفلیکس دست یافت؛ ۲.۸ میلیون فقط در هفته اول آن را تماشا کردند. طرفداران بازی هوشمندانه متیو گود و تعامل گروه بازیگران را ستودند و خواستار فصل دوم شدند. سازنده سریال اسکات فرانک، خالق Queen’s Gambit، برای فصل دوم ایده‌ای دارد شامل پرونده‌های سرد هم‌زمان با جنبه کنونی خط داستان.

بازیگران مانند گود و کلویی پریری نیز حمایت خود را از تمدید سریال اعلام کرده‌اند؛ به‌خصوص با توجه به مجموعه ده‌گانه کتاب‌های منبع خود جوسی ادلر-اولسن. هنوز برای فصل دوم تمدید نشده است اما شواهد به نفع ادامه سریال هستند: رتبه‌های بالا، واکنش مثبت کاربران، درخواست برای جایزه امی، حمایت سازندگان و وجود کتاب‌های باقی‌مانده برای اقتباس، همه نویددهنده ادامه واحد Q با اقتباس احتمالی کتاب دوم (The Absent One) هستند. منتقدان حسابی بازی متیو گود و شخصیت‌های فرعی داستان را تحسین کردند. آنها معتقد هستند که استفاده از لوکیشن‌های باد و بارانی، نورپردازی غبارآلود، و فضای کلی گوتیک، حال‌وهوای سرد سرد پرونده را تقویت می‌کند.

نقدها تأکید دارند که این سریال بیشتر از حل معما، به بررسی روان‌شناختی جرم و نتیجه آن بر قربانیان و کارآگاهان می‌پردازد؛ یک ساختار کند و دقیق بدون فرمت رایج حل تدریجی پرونده. برخی منتقدان (به‌ویژه RogerEbert.com) گزارش دادند داستان احتمالاً می‌توانست در شش یا هفت قسمت جمع‌وجورتر روایت شود؛ نُه قسمت احساس کش‌دار دارد. تغییرات ناگهانی از طنز تند کارآگاهان به روایت‌های سخت و خشونت‌آمیز می‌تواند ناهماهنگ شود و مخاطب را سردرگم کند. باوجود ستایش، برخی شخصیت‌ها مانند لینگارد، رزی و اکرم نسبت به مورک عمق کمتری دارند و جای کار بیشتری برای شخصیت‌پردازی در ادامه باقی مانده است.

کپی لینک

سریال های مشابه سریال واحد کیو

سریال Unforgotten

سریال فراموش نشده

  • بازیگران: نیکولا واکر، سانجیو بسکار و شینید کینان
  • سال پخش: ۲۰۱۵ تاکنون
  • تعداد قسمت‌ها: ۳۶ قسمت

Unforgotten حول محور واحدی می‌چرخد که به مرور پرونده‌های حل‌نشده قدیمی در لندن می‌پردازد. در هر فصل، یک پرونده قدیمی با شاهدان و قربانیان جدید باز می‌شود. شخصیت‌ها عمیق و پرورش‌یافته‌اند: خانواده‌ها، مظنونان و همچنین کارآگاهان هر یک با بار عاطفی خود روبه‌رو هستند. سرعت روایت کند و تمرکز بر عمق احساسی، این سریال را متمایز می‌کند. کشف حقیقت از طریق مصاحبه‌ها، بازسازی صحنه و مواجهه اخلاقی پیش می‌رود؛ جایی که عدالت و پشیمانی در هم تنیده‌اند. این نمایش با نقد نواقص نهادها و لمس تأثیر اجتماعی جرم، ساختاری شبیه به Dept  Q دارد. هر دو سریال دارای تیمی ویژه برای بررسی پرونده‌های قدیمی هستند. هر دو عمدتاً بر روایت شخصیت‌محور و آسیب روانی تمرکز دارند تا صحنه‌های پلیسی نمایشی.

سریال Broadchurch

سریال برادچرچ

  • بازیگران: دیوید تننت، الیویا کلمن و ژوزت سایمون
  • سال پخش: ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷
  • تعداد قسمت‌ها: ۲۴ قسمت

روستای ساکتی در سواحل انگلیس با مرگ دنی لاتیمر لرزید. کارآگاه الی میلر (اولیویا کولمن) و بازرس کاراگاه الک هاردی (دیوید تنت) پرونده را بررسی می‌کنند. رازها، اندوه و شک در سراسر شهر گسترش می‌یابد و فساد و تنش‌های خانوادگی در جامعه آشکار می‌شود. نقطه قوت سریال تمرکز بر تأثیر عاطفی جرم بر جامعه و کشف رمز و راز در پس ظاهر آرام آن است. شخصیت‌ها به‌تدریج پیچیده‌تر می‌شوند و روابط بین آن‌ها دستخوش تغییر شدید می‌گردد. هر دو سریال با تکیه بر روان‌شناسی عمقی و ایجاد فضای محلی غامض، داستانی تأمل‌برانگیز ارائه می‌دهند. تمرکز بر مشکلات پلیس از درون و تأثیر جرم‌ها بر جامعه، موضوع مشترکی است.

سریال The Killing

سریال جنایت

  • بازیگران: سوفی گرابول، سورن مالینگ و مورتن شوربال
  • سال پخش: ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲
  • تعداد قسمت‌ها: ۴۰ قسمت

The Killing به کارآگاه سارا لوند اختصاص دارد که در کپنهاگ یک پرونده قتل را در هر فصل حل می‌کند. فصل اول درباره قتلی نوجوانانه است که روند تحقیق را وارد جزئیات نهادها، تدبیرهای سیاسی و هزینه‌های شخصی می‌کند. روایت آرام، تفصیلی و شامل یک روز در هر اپیزود است. سریال به دلیل پرداخت دقیق به جزئیات، شخصیت‌پردازی عمیق و نقد نهادها مشهور است. پلیس به‌صورت انسانی و عاطفی به تصویر کشیده، نه به‌عنوان ماشین عدالت بی‌نقص. هر دو سریال در ژانر نوردیک نوآر قرار دارند، با تمرکز بر پرونده‌های سرد، تفسیر پیچیده روان‌شناختی و فضای تاریک غلیظ. شخصیت اصلی هر دو (سارا لوند و کارل مورک) درگیر کشف حقیقت هستند و با تروما مواجه‌اند.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات