رکوردداران IMDb؛ ۲۰ سریال خاص که پنج قسمت متوالی با امتیاز ۹ دارند!
در جهانِ سریالهای تلویزیونی، خلقِ حتی یک اپیزودِ خارقالعاده که بتواند رضایتِ مخاطب را جلب کند، بهخودیخود دستاوردِ بزرگی است؛ اما حفظ چنین کیفیتی در چند قسمت متوالی ــ آن هم دستکم پنج اپیزود پشتسرهم ــ کاری است که تنها آثارِ معدودی موفق به انجام آن شدهاند. در این مقاله، با سریالهایی آشنا میشویم که توانستهاند حداقل برای پنج قسمتِ پیاپی کیفیتِ داستانگویی و فنیِ بالای خود را در سطحی مداوم و بینقص حفظ کنند. این اتفاق بهندرت رُخ میدهد و هر بار که پیش میآید، معمولاً به لحظاتی تبدیل میشود که برای همیشه در ذهنِ طرفداران باقی میماند.
۲۰. پسران آشوب
Sons of Anarchy
پنج اپیزودِ پایانیِ فصل چهارمِ «سانز آو آنارکی» موفق شدند به امتیاز ۹ یا بالاتر دست پیدا کنند. وقتی این سریال پخشِ خود را در سال ۲۰۰۸ آغاز کرد، شاید هیچکس، از جمله خالقش کِرت ساتر، انتظار نداشت که سریالی دربارهی یک باندِ موتورسواری به یکی از پُربینندهترین و تحسینشدهترین آثارِ شبکهی اِفایکس تبدیل شود، اما چنین شد. «سانز آو آنارکی» روایتگرِ داستانِ جَکس تِلر (چارلی هانام) و رابطهی پُرتنشِ او با جِما، مادرِ کنترلگر و فریبکارش، است؛ جکس، که وارثِ باشگاهِ موتورسوارانِ «پسران آشوب» است، یک روز بهطور اتفاقی خاطراتِ پدرِ مرحومش را پیدا میکند و میخواند. در نتیجه، او به تدریج سبکِ مدیریت فعلیِ باشگاه را زیر سوال میبَرد و رهبری کِلی مورو، پدرخواندهاش، و رییسِ فعلیِ باشگاه، را به چالش میکشد. این سریال که اقتباسی آزاد از نمایشنامهی «هملتِ» شکسپیر است، سهمِ زیادی از درامِ خود را از کشمکشِ جکس و کِلی بر سرِ کنترلِ باشگاه تولید میکند. «سانز آو آنارکی» سریالی بوده که همیشه به اصالت و واقعگراییِ خود افتخار میکرده؛ اکثرِ بازیگرانِ سریال موتورسوارهایی بودند که حتی خارج از لوکیشنِ فیلمبرداری هم موتورسیکلتهای خودشان را میراندند، و هرکدام سلاحهای اختصاصیِ خود را داشتند که با دقت براساسِ خصوصیاتِ شخصیتیشان انتخاب میشدند. تازه، این سریال که با الهامبرداری از باندِ موتورسواریِ «هلز اَنجلس» ساخته شده بود، از حضورِ دیوید لابراوا نیز بهرهمند بود؛ او که عضوِ سابقِ باشگاه هلز انجلس بود، در ابتدا بهعنوانِ مشاورِ فنی به این پروژه پیوست و در ادامه به اتاقِ نویسندگانِ سریال نیز راه پیدا کرده بود. علاوهبر اینها، چارلی هانام برای پرداختِ طبیعیترِ شخصیتاش، مدتی را با یک موتورسوارِ واقعی گذرانده بود که پیش از آغاز پخش سریال فوت کرد.
۱۹. آبشار جاذبه
Gravity Falls
پنج اپیزودِ پایانیِ فصل دوم و آخرِ «آبشار جاذبه» موفق به کسب امتیاز ۹ شدهاند. ساختهی اَلکس هِرش در آن واحد یکی از پُرطرفدارترین سریالهای تلویزیون، و یکی از دستکمگرفتهشدهترین سریالهاست. دستکمگرفتهشده از آنرو که تقریباً تمامِ کسانی که آن را در جمعِ بهترین سریالهای عمرشان میگذارند، داستانِ مشابهی دربارهی نحوهی آشناییشان با این سریال دارند: در ابتدا آن را از روی ظاهرِ غلطاندازش قضاوت میکردند، و آن را صرفاً یک انیمیشن کودکانه تلقی میکردند، اما پیش از آنکه حتی اولین اپیزود به پایان برسد، به خودشان میآیند و میبینند شیفتهی کمدیِ بامزهاش، کاراکترهای صمیمی و دوستداشتنیاش، معماپردازیِ درگیرکنندهاش، عمقِ تماتیکِ غافلگیرکنندهاش و حسوحالِ دِنج، خودمانی و تابستانیاش شدهاند. «آبشار جاذبه» ساختاری اپیزودیک دارد، هر اپیزود به ماجراجویی تازهی مِیبل و دیپر در شهرِ اسرارآمیز، ماورایی و هیولازدهی آبشار جاذبه میپردازد. بااینحال، در لابهلای این داستانکهای مستقل، یک پیرنگِ بلند و دنبالهدار هم بهتدریج شکل میگیرد که از تهدیدهای بزرگتر و رازهای هولناکتری پرده برمیدارد: در رأس آنها، یک موجودِ شرورِ کیهانی و متافیزیکی بهنام بیل سایفر وجود دارد؛ موجودی مثلثیشکل و تکچشم که هدفش فروپاشی قوانین فیزیک و غرق کردن دنیا در هرجومرجی آخرالزمانی و کابوسوار است. در جریانِ پنج اپیزود پایانی سریال، نقشهی شومِ بیل سایفر بالاخره پس از حدودِ چهل اپیزود زمینهچینی به مرحلهی اجرا میرسد، و همهی ساکنان شهر باید برای ایستادگی دربرابرِ نیرویی که از خدا نیز قدرتمندتر است، متحد شوند. نتیجه، پنج اپیزود متوالی است که یک تابستانِ پُرحادثه را به سرانجامی بهیادماندنی میرساند.
۱۸. کاراگاه حقیقی
True Detective
دستیابی به پنج اپیزود متوالی با امتیاز ۹ برای سریالی مثل انیمهی «وان پیس» یا «اتک آن تایتان»، که هرکدام شاملِ دهها و حتی صدها قسمت میشوند، دستاوردی قابلتوجه است؛ اما وقتی یک مینیسریال با وجودِ تعداد اندک اپیزودهایش به چنین رکوردی برسد، این موفقیت ارزش و معنای ویژهای پیدا میکند. چون مینیسریالی که تعداد اپیزودهایش از تعداد انگشتانِ دو دست فراتر نمیرود، طبیعتاً فرصتهای بسیار کمتری برای دستیابی به این رکورد دارد. این وضعیت دربارهی فصل اول «کاراگاه حقیقی»، اثرِ ماندگارِ نیک پیزولاتو، صادق است. گرچه این سریال هشت قسمت بیشتر ندارد، اما ششتایشان ــ از اپیزود ۳ تا اپیزود ۸ ــ موفق شدهاند بهصورتِ پیدرپی امتیاز ۹ یا بالاتر را از کاربرانِ آیامدیبی دریافت کنند.
۱۷. شیطانکُش
Demon Slayer
«شیطانکُش» یکی دیگر از سریالهایی است که پنج اپیزودِ متوالی دارد با امتیازِ ۹. پنجتا از اپیزودهای آخرِ فصل دومِ این سریال همگی بهطور پیاپی به این امتیاز دست پیدا کردهاند (از اپیزود ۱۳ تا اپیزود ۱۷). «شیطانکُش» که بهخاطرِ اکشنهای جنونآمیز و جلوههای بصریِ خیرهکنندهاش مشهور است، در جریانِ این پنج اپیزود، با محوریتِ تقابلِ تنگن اوزوی (هاشیرای صدا) و تانجیرو علیه داکی و گیوتارو، به چنان درجهی رفیعی از شکوهِ بصری و تنشِ روایی دست پیدا میکند که تا پیش از آن، تصورش حتی برای طرفدارانِ این انیمه هم غیرممکن به نظر میرسید: گیوتارو نهتنها سریعترین، بلکه جانسختترین دشمنی است که تانجیرو تاکنون با او روبهرو شده، و همین مسئله باعث میشود نبردی طاقتفرسا شکل بگیرد که چهار قهرمان داستان ــ تانجیرو، اوزوی، اینوسکه و زنیتسو ــ را تا آستانهی فروپاشیِ کاملِ جسمی و روانی پیش میبَرد. قدرتِ مهیب و سرعتِ برقآسای ضرباتِ ردلوبدلشده بینِ طرفین، چنان بالاست که نهتنها چشمِ انسان توانایی دنبال کردنشان را ندارد، بلکه چنان موجی از تخریب بهبار میآورد که میدانِ نبرد را به شهری سوخته و متروکه بدل میکند؛ آنقدر ویران که گویی انفجار یک بمب اتم آن را به چنین وضعی کشانده است. «شیطانکُش» با این پنج اپیزود متر و معیارِ تازهای را در زمینهی اکشنسازی در مدیوم انیمه تعریف میکند که آثارِ آینده ناگریز در سایهی آن سنجیده خواهند شد.
۱۶. اندور
Andor
«اَندور»، ساختهی بیهمتایِ تونی گیلروی، جدیدترین عضوِ این فهرست است: پنج اپیزودِ پایانیِ فصل دومِ این سریال همگی موفق به کسبِ امتیاز ۹ شدهاند. «اندور» از همان فصل اولش خلاقانهترین و غنیترین پروژهی «جنگ ستارگان» از زمانِ سهگانهی اورجینال بود؛ بهگونهای که تصور اثری بهتر از آن برای طرفداران دشوار به نظر میرسید. بااینحال، فصل دوم نهتنها به استانداردهای بالای خود وفادار ماند، بلکه از آنها فراتر رفت و به اثری بهتر، هیجانانگیزتر، پیچیدهتر و دیالوگمحورتر بدل شد. اگر فصل اول دربارهی روندِ رادیکالیزه شدنِ انقلابیون بود، فصل دوم بر چالشهای ناشی از دستیابی به اجماعنظر و نحوهی سازماندهیِ شورشی متمرکز است که جناحهای متعددش بر سرِ روشها و ابزارها اختلاف دارند. این رویکرد باعث شده بود تا هرکدام از چهارِ قوسِ داستانیِ این فصل، ایدهی مضمونیِ مشترکی داشته باشند؛ بهطوری که ماموریتهای کاسیان در سراسر کهکشان، دروغها و دسیسههای لوثن، و مانورهای سیاسیِ سناتور مانماثما، همه، همچون سیارههایی بودند که بر مدارِ سوالِ دراماتیکِ اصلی سریال میچرخیدند: «آزادی چه ارزشی دارد؟» پاسخِ سریال به این سوال این بود: «همهچیز». و درعینحال، سریال هرگز اجازه نمیدهد تا بینندگانش وزن و اهمیتِ تعهدِ قهرمانانش برای فدا کردنِ همهچیزشان در راهِ تحققِ آزادی را فراموش کنند. در نهایت، «اندور» نهتنها به دستاوردِ هنری تازهای برای فرنچایزی تبدیل میشود که پس از سالها درجا زدن به بلوغ و رشد نیاز داشت، بلکه از این پس، هر نویسندهای که بخواهد در چارچوبِ «جنگ ستارگان» داستانی بگوید که همزمان مولفههای اثرِ مرجع را وارونه میکند و ارتقا میدهد، ناگزیر سایهی بلند تونی گیلروی را بر فراز کار خود احساس خواهد کرد.
۱۵. خانهی جغد
The Owl House
انیمیشنهای کمی مانند «آواتار: آخرین بادافزار» و «آبشار جاذبه» موفق شدهاند قلبِ مخاطبان را، بیتوجه به سنوسالشان، تسخیر کنند؛ در سال ۲۰۲۰، یک انیمیشن دیگر نیز به جمعِ این سریالها پیوست: «خانهی جغد»، ساختهی خانم دانا تریس، که پیش از تولیدِ سریالِ خودش، در مقامِ انیماتور روی «آبشار جاذبه» کار کرده بود. داستان «خانهی جغد» دربارهی دختری ۱۴ ساله به نام لوس نوسِیدا است که بهطور اتفاقی وارد یک دنیای ماورایی به نام «جزایرِ جوشان» میشود؛ جزایر جوشان درواقع مجمعالجزایری است که از جسدِ یک تایتانِ مُرده تشکیل شده. در این دنیای عجیب، او با جادوگری سرکش بهنام اِدنا کلاتورن ملقب به «بانوی جغد»، و یک موجودِ شیطانیِ بامزه و دوستداشتنی به نام کینگ دوست میشود (با صداپیشگی اَلکس هرش، خالقِ «آبشار جاذبه»). بااینکه لوس قدرتِ جادویی ندارد، اما او آرزو دارد به یک جادوگر تبدیل شود. پس، بهعنوانِ شاگردِ اِدنا در خانهی او ساکن میشود، و در نهایت، در محیطی غیرمنتظره، خانوادهای تازه برای خودش پیدا میکند. معمولاً هیچکس دوست ندارد بشنود که یک سریال برای اینکه خوب شود، به چند اپیزود زمان نیاز دارد. بااینحال، «خانهی جغد» دقیقاً چنین سریالی است؛ این صبر اما ارزشش را دارد. چون «خانهی جغد» از آن دسته آثاریست که هرچه جلوتر میرود، پختهتر و جذابتر میشود. نهتنها «خانهی جغد» یکی از آن سریالهایی است که پنجتا از اپیزودهایش پیوسته امتیاز ۹ گرفتهاند (از اپیزود ششم تا اپیزود دهمِ فصل دوم)، بلکه این سریال از اپیزود پانزدهم فصل اول تا اپیزود آخرش (یعنی به مدتِ ۲۹ اپیزود پیاپی) حتی یک قسمت هم نداشته که امتیازش به زیر ۸ سقوط کرده باشد.
۱۴. لاست
Lost
پنج اپیزود پایانی فصل سوم سریال «لاست» (اپیزودهای نوزدهم تا بیستوسوم) پشتسرهم موفق به دریافت امتیاز ۹ یا بالاتر از کاربران آیامدیبی شدهاند. اپیزود نوزدهم بر شخصیتی متمرکز است که زندگی هر دوِ کاراکتر جان لاک و ساویر را بهنحوی نابود کرده است: آنتونی کوپر؛ همان مردی که با فریب دادنِ مادر ساویر و کلاهبرداری از او، باعث شد پدرِ ساویر ابتدا همسرش را به قتل برساند و سپس خودش را بکُشد؛ همان مردی که ساویر از کودکی بهدنبالِ انتقام از او بوده. از قضا او پدرِ جان لاک هم است. نحوهی افشای این موضوع بهقدری طبیعی و شوکهکننده اجرا شده که موقع تماشایش نفس آدم را در سینه حبس میکند. اپیزود بیستم یکی از بزرگترین انتظارات طرفداران را محقق میکند: از زمانی که شخصیت اسرارآمیز بِن لاینوس، رهبرِ «دیگران» معرفی شد، بینندگان برای اطلاع از پسزمینهی داستانیاش لحظهشماری میکردند؛ این اپیزود بالاخره این انتظار را به بهترین شکل ممکن برآورده میکند. اما شگفتیهای این فصل هنوز تمام نشده است: از چند اپیزود قبلتر، دزموند به چارلی هشدار داده بود که مرگش نزدیک و اجتنابناپذیر است. بنابراین، اپیزود بیست و یکم بهطور ویژهای برای بدرقه کردنِ چارلی طراحی شده است: مروری بر بهترین لحظات زندگیاش، چه پیش از و چه پس از آمدنش به جزیره؛ و همچنین، تاکید بر تأثیری که چارلی در این مدت بر دیگر بازماندهها (و خودِ تماشاگران) گذاشته است. نتیجه، ما را از لحاظ عاطفی آماده میکند برای فینالِ فصل سوم که از دو بخش تشکیل شده است: چارلی به ایستگاه زیرآبیِ هایدرا میرود تا سیگنال مختلشده را درست کند؛ اقدامی که به بازماندگان امکان ارتباط با دنیای بیرون و در نهایت نجات را میدهد. چارلی مأموریتش را با موفقیت انجام میدهد، اما در این راه غرق میشود؛ مرگی که یکی از ماندگارترین تصاویر تاریخِ «لاست» ــ و بله، حتی میشود گفت تاریخ تلویزیون ــ را رقم میزند: دستِ چارلی که روی شیشه، جملهی «قایقِ پنی نیست» را نوشته تا به دزموند هشدار دهد که آدمهای کشتیِ ناشناس، شاید ناجی نباشند.
۱۳. مستر رُبات
Mr. Robot
پنج اپیزود میانی فصل پایانی «مستر ربات» (از قسمت پنجم تا نهم) همگی موفق به کسب امتیاز ۹ از کاربران آیامدیبی شدهاند. تازه، سریال میتوانست به رکوردِ بهتری دست پیدا کند، اگر امتیاز اپیزود دهم این فصل به زیرِ ۹ سقوط نمیکرد؛ در آن صورت، این سریال میتوانست ۹ اپیزود متوالی با امتیاز ۹ داشته باشد. فصل آخر «مستر ربات» با نظمی تحسینبرانگیز اپیزودهایی را ارائه میدهد که هرکدام در نوع خود یک تجربهی تلویزیونیِ منحصربهفرد هستند: اپیزود پنجم این فصل، که تقریباً یک کلمه دیالوگ هم در آن شنیده نمیشود، به ماموریتِ سرقتِ اِلیوت و دارلین از یک بانک اطلاعاتیِ فوقامنیتی اختصاص دارد. فورانِ ذوق و خلاقیتِ سم اسماعیل در کارگردانی این اپیزود در نقطهنقطهی آن دیده میشود. فقدانِ دیالوگ، به تکتک ثانیهها و جزئیاتِ کارگردانیِ این اپیزود وزن و معنای ویژهای بخشیده است. و بیننده را وادار میکند به زبانِ بدن کاراکترها، نگاهها، حرکاتِ دوربین و جزئیترین صداها دقت کند.
اما درخشانترین بخش این فصل، بدون تردید اپیزود هفتم است؛ اپیزودی که با امتیاز ۹/۹، بهعنوان بهترین قسمتِ کل سریال شناخته میشود. این اپیزود، که تماماً در یک لوکیشن واحد میگذرد، شبیه به یک جلسهی رواندرمانیِ اجباریست؛ جلسهای که شخصیت وِرا با گروگانگرفتن و تهدید جانِ کریستا، آن را به الیوت تحمیل میکند. در این جلسه، آنها دربارهی مرگ مادر الیوت، دلیل خلق پرسونایِ مستر ربات و روزی که الیوت در کودکی برای فرار از پدرش خودش را از پنجره به پایین انداخت صحبت میکنند. اما وقتی کریستا او را به کندوکاوی عمیقتر سوق میدهد، همهچیز به اعترافی تروماتیک ختم میشود؛ اعترافی که معنای تمامِ آنچه تا پیش آن دیده بودیم را دگرگون میکند. اما شگفتیهای این فصل هنوز ادامه دارد: از اپیزود هشتم که به گفتوگوی صریح و دردناکِ الیوت و مستر ربات دربارهی حقایقِ تازهفاششده میپردازد، تا اپیزود نُهم که بالاخره عملیاتِ هکِ الیوت و تخلیهی میلیاردها دلار از حسابهای ارتشِ تاریکی انجام میشود و امپراتوری رُز سفید فرو میپاشد.
۱۲. بازی تاج و تخت
Game of Thrones
«بازی تاجوتخت» در طولِ نیمهی دومِ فصل چهارمش، پنجتا از دراماتیکترین اپیزودهایش را یکی پس از دیگری روی آنتن فرستاد (اپیزود ششم تا اپیزود دهم). اپیزود ششم، شاید درخشانترین نقشآفرینی تاریخِ سریال را در خود جای داده است: جایی که پیتر دینکلیج در نقشِ تیریون لنیستر، با مونولوگِ خشمگینانهاش در دادگاه نشان میدهد که چطور تلخیِ فروخوردهی شخصیتش، بالاخره بر آرمانگراییاش چیره میشود؛ و با لذت، کینهی سرکوبشدهاش را در قالب حملاتِ زبانیِ بیرحمانه و تند، بیرون میریزد؛ طعنهاش به سرسی دربارهی مرگ جافری ــ «دیدن مرگ اون حرومزادهی وحشی، بیشتر از هزار فاحشهی دروغگو بهم آرامش داد» ــ به یکی از ماندگارترین مونولوگهای تاریخ سریال تبدیل شد. در اپیزود هفتم، اوبرین مارتل داوطلب میشود تا در محاکمه بهوسیلهی مبارزه، از تیریون دفاع کند؛ لایسا اَرن، پیش از سقوط مرگبارش، با چهرهی واقعی لیتلفینگر روبهرو میشود؛ و در خط داستانی آیا استارک و سندور کلیگین هم شاهدِ یکی از بیپردهترین و واقعیترین مرگهای تاریخِ سریال هستیم. اپیزود هشتم رویای هر طرفدارِ ژانر فانتزی را محقق میکند: دو شخصیت افسانهای ــ ماشینِ کُشتارِ هیولاگونهای بهنام گرگور کلیگین، و جنگجوی خوشزبان و چالاکی معروف به افعیِ دورن ــ با یکدیگر دوئل میکنند. اپیزودِ اکشنمحورِ نُهم، نهتنها به خاطرِ ایستادگیِ حماسیِ نگهبانان شب علیه هجوم وحشیهای آنسوی دیوار محبوب است، بلکه به خاطر یکی از تراژیکترین مرگهای تاریخ سریال نیز شناخته میشود: جان دادنِ یگریت در آغوشِ جان اسنو. اما کار این فصل هنوز با بینندگانش تمام نشده است: در اپیزود دهم، استنیس منس ریدر، شاه آنسوی دیوار را اسیر میکند؛ برن استارک بالاخره با کلاغ سهچشم دیدار میکند؛ دنریس دو اژدهایش را زنجیر میزند؛ سندور کلیگین و بریین بر سر آریا با چنگ و دندان نبرد میکنند؛ و تایوین لنیستر به سرانجامی شایسته میرسد: مرگی تحقیرآمیز در توالت بهدستِ پسرِ خودش.
۱۱. بهتره با ساول تماس بگیری
Better Call Saul
«بهتره با ساول تماس بگیری» از انگشتشمار آثاری است که در تمام ۶۳ اپیزودش حتی یک قسمت هم پیدا نمیشود که میانگین امتیازش در آیامدیبی به زیر ۸ اُفت کرده باشد. از اینهم شگفتانگیزتر، باید به پنج اپیزود پایانی فصل پنجم (از قسمت ششم تا دهم) اشاره کرد که همگی پشتسرهم موفق به دریافت امتیاز ۹ شدهاند. تعجبی هم ندارد؛ بالاخره در این پنج اپیزود، شاهد تعدادی از نفسگیرترین و آیکونیکترین لحظاتِ کُلِ سریال بودیم: از جروبحثِ پایانی اپیزود ششم، که کیم وکسلر پیشنهاد جدایی یا ازدواجشان را با جیمی در میان میگذارد، تا اپیزود هفتم که به مونولوگ بهیادماندنیِ جیمی («من خداییام در قالبِ انسان! از نوک انگشتام صاعقه شلیک میکنم!») ختم میشود. از حضورِ غیرمنتظرهی لالو در آپارتمانِ جیمی و کیم که از شدتِ تنش جان به لبمان کرد، تا اپیزود کلاسیک «حامل پول» که به سرگردانیِ جیمی و مایک در بیابان میگذشت. جالبتر اینکه، اگر امتیاز نسبتاً پایینِ قسمت دهم فصل آخر (۸/۵) نبود، این سریال میتوانست رکورد تازهای ثبت کند و نه پنج، بلکه هفت اپیزود متوالی (از قسمت هفتم تا سیزدهم فصل آخر) با امتیاز ۹ داشته باشد.
۱۰. مظنون
Person of Interest
«مظنون» یکی از آن سریالهای نادری است که نه یکبار، بلکه دوبار موفق شده رکوردِ پنج اپیزود متوالی با امتیاز ۹ را ثبت کند. بار نخست، این موفقیت در فصل سومِ سریال رقم خورد؛ جایی که اپیزودهای هشتم تا دوازدهم، یکی پس از دیگری، از کاربران آیامدیبی امتیاز ۹ گرفتند. بار دوم، پنج اپیزودِ پایانی فصلِ آخرِ سریال ــ از اپیزود نُهم تا اپیزود سیزدهم ــ این رکورد را تکرار کردند. «مظنون» روی شخصیتی به نام هارولد فینچ متمرکز است؛ او که یک برنامهنویسِ میلیاردر و منزوی است، یک اَبرکامپیوترِ قدرتمندْ موسوم به «ماشین» ساخته که میتواند از طریقِ تجزیهوتحلیلِ اطلاعات گستردهای مانند مکالمات تلفنی، ایمیلها و تصاویر دوربینهای نظارتی، پیشبینی کند چه کسی ممکن است در آینده درگیر جرم شود ــ حالا چه بهعنوانِ مجرم، و چه بهعنوان قربانی. تنها اطلاعاتی که «ماشین» ارائه میدهد، شمارهی تأمین اجتماعی آن فرد است، بدون هیچ جزئیات بیشتری. و سپس فینچ همراه با جان ریس، مأمورِ سابقِ سازمان سیا، برای پیشگیری از جرم وارد عمل میشوند. آنها بهعنوان یک تیم ناشناس در نیویورک فعالیت میکنند و تلاش دارند از وقوع جنایت جلوگیری کنند.
اگر از افرادی که هرگز «مظنون» را ندیدهاند بپرسید که فکر میکنند داستانش دربارهی چیست، احتمالاً پاسخهای متنوع و اکثراً اشتباهی میشنوید. بخشِ زیادی از این سوءبرداشت به دلیلِ تبلیغاتِ نادرستی بود که برای سریال انجام شد، اما بخشی دیگر هم از ذاتِ خودِ سریال ناشی میشود؛ چون «مظنون» سریالی است که از ابتدا با هویتی تعریفشده و کاملاًشکلگرفته آغاز نشد، بلکه در طولِ سالها بهطور مداوم تغییرشکل داده است؛ این سریال کارش را بهعنوانِ یک درامِ جناییِ نسبتاً سرراست آغاز کرد که هر اپیزودش به یک پروندهی مستقل اختصاص داشت، اما به تدریج به یک علمیتخیلیِ حماسی با داستانی دنبالهدار تبدیل شد دربارهی جنگِ تمامعیارِ بین دو هوش مصنوعی، و انسانهایی که آنها در این نبرد قربانی میکنند، یا انسانهایی که جانِ خود را برای متوقف کردنِ آنها فدا میکنند.
۹. تاریک
Dark
«دارک» اولین سریال این فهرست است که نه پنجتا، بلکه شش اپیزودِ پیاپی با امتیاز ۹ در کارنامهاش دارد (از اپیزود سوم فصل دوم تا اپیزود هشتم همین فصل). جذابیتِ «دارک»، بهعنوانِ سریالی دربارهی سفر در زمان، تماشای این است که چگونه گذشته، حال و آینده از طریقِ تصمیماتِ افرادِ مختلف بهطرزی جداییناپذیر بههم گره خوردهاند. سریال متعهد است به اینکه تمام خطوطِ زمانیِ درهمتنیده، تناقصهای سردرگمکننده، روابط فامیلیِ ناممکن و جهانهای موازیِ عجیبوغریبِ ناشی از سفر در زمان را بدونِ اینکه ذرهای از پیچیدگیشان بکاهد، در آشفتهترین و در عینِ حال دقیقترین شکلِ ممکن تصویر کند. گرچه «دارک» در فصل اول چشمهای از این پیچیدگی را به بینندگانش نشان داده بود، اما تازه در فصل دوم است که بیننده با تمام ابعاد جنونآمیزِ معمای تودرتویی که سازندگان طراحی کردهاند، روبهرو میشود.
۸. کیمیاگرِ تمامفلزی: برادری
Fullmetal Alchemist: Brotherhood
انیمهی «کیمیاگر تمامفلزی» یکی دیگر از معدود سریالهایی است که نه پنجتا، بلکه شش اپیزود متوالی با امتیاز ۹ دارد (از اپیزود پنجاهونُهم تا اپیزود شصتوچهارم). در جهانی که علم کیمیاگری با قوانینی خاص امکان فروپاشی اتمهای ماده و بازسازی دوبارهی آن را فراهم میکند، دو برادر به نامهای اِدوارد الریک و آلفونس الریک به بزرگترین تابوی این علم بیاعتنایی میکنند: «تحت هیچ شرایطی روی بدن انسان کیمیاگری نکنید!» تلاش آنها برای بازگرداندنِ مادرشان به زندگی عواقبِ فاجعهباری در پی دارد. ادوارد پای چپ و دستِ راستاش را از دست میدهد، و آلفونس تمام بدنش را. اِدوارد برای نجات جان برادرش، روح آلفونس را به یک زرهی فلزیِ خالی پیوند میزند. هدف آنها: کشف راز سنگ فلاسفه است، اکسیر اسرارآمیزی که گفته میشود محدودیتهای کیمیاگری را دور میزند؛ غافل از اینکه حقیقتی که در پسِ آن نهفته است، نهتنها آنها، بلکه کل جهان را به لرزه خواهد انداخت.
تماشای حرکتِ «دومینو»وارِ سرنخها و افشاهایی که خانم هیروئو آراکاوا استادانه در سرتاسر مانگای اصلیاش طراحی کرده، شگفتانگیز است. «کیمیاگر تمامفلزی» بهعنوان معیار ساخت یک داستان حماسیِ بلندمدت و رضایتبخش شناخته میشود؛ داستانی که در پایان با دقت و ظرافتی مثالزدنی جمعبندی میشود. «کیمیاگر تمامفلزی» اما فقط یک فانتزی حماسی نیست ــ بلکه انیمهای در ژانرِ شونن هم هست، و در این زمینه نیز بهشکلی درخشان عمل میکند. سیستم قدرت کیمیاگری، اگر نگوییم بهترین، بیتردید یکی از خلاقانهترین سیستمهای قدرت در تمام آثار شونن است: با قوانینی ساده و قابلدرک که دقیقاً روشن میکنند چه کاری ممکن است و چه کاری نه؛ نهتنها این سیستم تخیلِ مخاطب را بیوقفه تحریک میکند و قلقلک میدهد، بلکه سازندگانِ انیمه از ظرفیت فوقالعادهی این سیستم برای خلق انیمیشنهایی خیرهکننده بهرهبرداری میکنند. در طول شش اپیزود پایانی سریال، تمام خلوط داستانی پراکندهاش بهمثابهی کامیونهای ترمزبُریده سر یه تقاطع باهم تصادف میکنند؛ نتیجه، آشوب توقفناپذیری از اکشنهای دراماتیکِ حیراتانگیز، تنش فزاینده، انیمیشنهای نفسگیر، لحظات عاطفیِ تکاندهنده، کلیفهنگرهای بهجا و کیفیتی مستمر و یکدست است.
۷. آرکین
Arcane
«آرکین» یکی دیگر از سریالهای این فهرست است که نه پنجتا و نه ششتا، بلکه هفت اپیزودِ متوالی دارد که همگی پشتسرهم امتیاز ۹ را کسب کردهاند (هفت اپیزودِ اولِ فصل دوم). تازه، چهار اپیزودِ پایانی فصل اول هم موفق به کسب امتیاز ۹ شده بودند. پس از لحاظ فنی، «آرکین» یازده اپیزود دارد که بهطور پیاپی به امتیاز ۹ دست پیدا کردهاند. از اپیزود دوم فصل دوم، که برجستهترین لحظهاش، نبرد پرتنش سِویکا و اسمیچ است ــ نبردی که بهلطفِ بازوی مکانیکی مرگباری که جینکس به سِویکا هدیه داده، به یکی از مُفرحترین مبارزههای سریال بدل میشود ــ، تا اپیزود سوم، که گرچه با بوسهی احساسی و موردانتظار کِیتلین و وای آغاز میشود، اما این شادی در پی مبارزهی تلخِ وای با خواهر کوچکش جینکس، دیری نمیپاید. در اپیزود پنجم، یکی از تأثیرگذارترین صحنههای کل سریال رخ میدهد: جایی که وای و جینکس، وَندِر را درحالی پیدا میکنند که گرچه زنده است، اما به هیولایی وحشی تبدیل شده است. بااینحال، درست زمانی که به نظر میرسد فصل دوم دیگر نمیتواند از این غمانگیزتر شود، اپیزود ششم از راه میرسد و با مرگ ایشا، ضربهی عاطفیِ دیگری به بینندگانش وارد میکند. نقطهی اوجِ داستانگویی فصل دوم اما اپیزود هفتم است که با تمرکز روی شخصیتِ اِکو، ما را به یک خط زمانیِ موازی میبَرد و با کوچک کردنِ ابعاد داستان و تمرکز بر تنها سه شخصیت، به روایتی مستقل سرشار از حسرت تبدیل میشود.
۶. ناروتو: شیپودن
Naruto: Shippuden
«ناروتو: شیپودن» نه پنجتا، نه ششتا، بلکه هفت اپیزودِ متوالی دارد ــ از اپیزود ۱۶۲ تا اپیزود ۱۶۸ ــ که همگی موفق به کسب امتیاز ۹ از کاربرانِ آیامدیبی شدهاند. قوس داستانی «حملهی پِین» که از اپیزودِ ۱۵۲ شروع میشود و تا اپیزودِ ۱۶۹ ادامه دارد، شاملِ اکشنهایی میشد که طرفدارانِ این انیمه را حسابی سرحال آورد. البته غیر از این هم نباید از آرکی انتظار داشت که روی پِین متمرکز بود: یکی از بهترین آنتاگونیستهای کُلِ مجموعه. مرگِ جیرایا زمینهسازِ نبردِ ایدئولوژیک و البته فیزیکیِ دو شاگردش شد؛ کسانی که هر دو در جهانی جنگزده، به شیوهی خودشان در آرزوی تحققِ صلح بودند. تعداد کمی از نبردهای این انیمه موفق شدهاند حسِ هول و هراس را بهاندازهی آرکِ داستانیِ «پین» منتقل کنند؛ آرکی که در آن، ناگاتو، رهبر آکاتسوکی، نهتنها چندین شخصیت محبوب را میکُشد، بلکه شهر کونوها را نیز ویران میکند. از سوی دیگر، پس از اینکه جیرایا بهدستِ پین کشته شد، انتقامجوییِ ناروتو از قاتلِ مربیاش، دیر یا زود داشت، اما سوخت و سوز نداشت. پس، ناروتو درحالی به میدان نبرد قدم گذاشت که بهاصطلاح در «حالتِ حکیم» قرار داشت، و سرشار از خشم بود و آماده بود تا به هر قیمتی که شده، پِین را نابود کند. در همین حین، ناگاتو هم از تکنیکِ «شش طریقِ پِین» استفاده میکند؛ قابلیتی که به او اجازه میدهد شش بدن مختلف را همانندِ شش عروسکِ خیمهشببازی کنترل کند. این قدرت چالشی هیجانانگیز در مقابلِ ناروتو قرار میدهد. نتیجه، مبارزهای است که شاید سبکِ انیمیشنسازیاش با سلیقهی همهی تماشاگران جور درنمیآمد، اما بیتردید یکی از بزرگترین نبردهای تاریخ انیمه است. درواقع، نبرد این دو نفر که هرکدامشان در بینِ نینجاها برای خودشان غول محسوب میشوند، بهقدری باشکوه و نفسگیر است که میتوانست پایانبخشِ کُلِ مجموعهی «ناروتو» باشد.
۵. ماجراجویی عجیب و غریب جوجو
JoJo's Bizarre Adventure
«ماجراجویی عجیبوغریبِ جوجو»، که تعداد اپیزودهایش از ۱۹۰ فراتر رفته، یکی از معدودِ سریالهایی است که از سال ۲۰۱۲ تاکنون موفق شده نه یکبار، بلکه چهار مرتبه این رکورد را تکرار کند. یکبار، شش اپیزود فصل دومِ این انیمه همگی به امتیاز ۹ دست پیدا کردند (از اپیزود ۴۳ تا اپیزود ۴۸)؛ یکبار دیگر، این رکورد با پنج اپیزودِ متوالی تکرار شد (از اپیزود ۳۵ تا اپیزود ۳۹ فصل سوم)؛ سپس، شش اپیزود دیگر بدون وقفه به امتیاز ۹ دست یافتند (از اپیزود ۳۳ تا اپیزود ۳۸ فصل چهارم)؛ بعدتر، پنج اپیزودِ متوالیِ دیگر موفق شدند این رکورد را تکرار کنند (از اپیزود ۳۴ تا اپیزود ۳۸ فصل پنجم). جهانِ «ماجراجویی عجیبوغریبِ جوجو» بازتابی از دنیای واقعی است، با این تفاوت که نیروها و موجوداتِ ماوراطبیعه مثل خونآشامها و زامبیها نیز در آن وجود دارند. در این بسترِ داستانی، برخی افراد قادرند نیروی معنویِ درونیِ خود را بهطور فیزیکی تجسم ببخشند که بهعنوانِ «اِستند» شناخته میشوند؛ یک اِستند موجودی است که بهصورتِ روانی توسط صاحبش ایجاد میشود و معمولاً به شکلِ یک پیکره که بالای سر یا نزدیکِ صاحبش شناور است، ظاهر میشود. علاوهبر این، شکلِ مهم دیگرِ انرژی که در این دنیا وجود دارد، «هامون» نام دارد؛ هامون یک تکنیکِ هنرهای رزمی است که به کاربر اجازه میدهد از طریقِ کنترلِ تنفساش، انرژیای تولید کند که ماهیتی مشابهِ پرتوهای نورِ خورشید دارد. داستان «جوجو» به بخشهایی تقسیم شده که هر یک شخصیتهای مستقلِ خود را دارند. هر یک از قهرمانانِ این مجموعه از اعضای خانوادهی جوستار هستند؛ نوادگانِ اصلی این خانواده یک ماهگرفتگی بهشکلِ ستاره روی تیغهی شانهی چپِ خود دارند و نامشان بهشکلِ اختصاری «جوجو» است.
۴. جوجوتسو کایسن
Jujutsu Kaisen
«جوجوتسو کایسن» در نیمهی دومِ فصل دومش هشت اپیزود دارد که همگی پشتسرهم امتیاز ۹ را دریافت کردند؛ به مدتِ هشت هفتهی متوالی، از اپیزود ۱۵ تا اپیزود ۲۲، به تماشای اپیزودهای اکشنمحوری نشستیم که هرکدامشان تصویرگر یک نبردِ استثنایی بودند؛ نبردهایی که تکتکشان بهتنهایی شایستهی عنوانِ «بهترین مبارزهی تاریخِ مدیومِ انیمه» هستند. تازه، سریال میتوانست به رکوردِ بهتری دست پیدا کند، اگر امتیاز اپیزود چهاردهم این فصل به زیرِ ۹ سقوط نمیکرد؛ در آن صورت، این سریال میتوانست یازده اپیزود متوالی با امتیاز ۹ داشته باشد. از یورشِ بیامان و برقآسایِ توشی فوشیگورو به داگون در اپیزودِ پانزدهم، تا فورانِ قدرتِ افسارگسیختهی سوکونا در اپیزود شانزدهم که حتی تنِ شیطانِ گردنکلفتی مثل جوگو را را نیز به لرزه میاندازد. از اپیزود هفدهم، جایی که تقابلِ سهمگینِ سوکونا و ماهوراگای زنجیربُریده بهقدری ویرانگر است که کُلِ شهر را همراه با هزاران نفر از ساکنانش از صفحهی روزگار محو میکند، تا اپیزود هجدهم که یوجی دوباره کنترلِ بدنش را باز پس میگیرد، اما از مواجه با وسعتِ ویرانی و کشتاری که سوکونا به جا گذاشته، دچارِ فروپاشیِ روانی میشود. در نهایت، همکاری یوجی و تودو برای شکست دادنِ ماهیتو در چند اپیزودِ آخرِ این فصل، این ماراتنِ نفسگیر از خشونت، تراژدی و زیباییِ بصری را به سرانجامی باشکوه میرساند.
۳. حمله به تایتان
Attack on Titan
«اتک آن تایتان» یکی از مواردِ استثناییِ این فهرست بهشمار میرود؛ چون این انیمه یکی از انگشتشمار سریالهایی است که موفق شده رکورد بیشترین اپیزودهای متوالی با امتیاز ۹ را نه یکبار و نه دوبار، بلکه سهبار تکرار کند؛ اولینبار، شش اپیزودِ آخرِ فصل اولِ «اتک آن تایتان» همگی به امتیاز ۹ دست پیدا کردند (از اپیزود ۲۰ تا اپیزود ۲۵). تعجبی هم ندارد. بالاخره در جریانِ این اپیزودهاست که شاهدِ برخی از آیکونیکترین لحظاتِ تاریخ سریال هستیم: از نقشهی نبوغآمیزِ فرمانده اِروین برای بهدام انداختنِ تایتان مونث، تا جایی که کاپیتان لیوای با سرعتِ برقآسایش تایتان مونث را پیش از اینکه حتی فرصت کند پوستش را به حالتِ کریستالی در بیاورد سلاخی میکند؛ همهچیز در دو اپیزود آخرِ فصل اول به افشای شوکهکنندهی هویتِ واقعیِ تایتان مونث، و مبارزهی ویرانگرِ او و اِرن یگر در خیابانهای شهر منتهی میشود. اما از فصل اول که بگذریم، «اتک آن تایتان» در فصل سوم دَه اپیزود دارد که همگی بهطور پیاپی به امتیاز ۹ دست یافتهاند (از اپیزود ۱۳ تا اپیزود ۲۲)؛ این ده اپیزود اتفاقاتِ قوس داستانی بازگشت به شیگانشینا را شامل میشود که عموماً بهعنوانِ محبوبترین قوس داستانی کُلِ سریال شناخته میشود. جنگ تمامعیارِ فرمانده اِروین و یارانش علیه زیک، راینر و برتولت نهتنها تنشِ فزایندهای دارد که اپیزود به اپیزود جنونآمیزتر میشود، بلکه در جریان جنگ (و پس از آن) شاهد تصمیماتِ دراماتیکِ دشوار و توئیستهای شوکهکننده هستیم: از جایی که اِروین رویایش برای کشفِ رازِ مخفیشده در زیرزمین را فدا میکند تا از موفقیتِ ماموریت اطمینان حاصل کند، تا جایی که لیوای و اِرن سرِ استفاده از آمپول سر دوراهیِ تصمیمگیری قرار میگیرند. «اتک آن تایتان» در فصل چهارم و آخرش هم دَه اپیزود دیگر دارد که همگی پشتسرهم به امتیاز ۹ دست پیدا کردهاند (از اپیزود ۱۳ تا اپیزود ۲۲).
۲. بریکینگ بد
Breaking Bad
اگر از «وان پیس» بهخاطرِ انیمهبودنش فاکتور بگیریم، رکوردِ «بریکینگ بد» در بینِ سریالهای لایواکشن استثنایی است: دوازدهتا از اپیزودهای این سریال ــ از اپیزود پنجم تا اپیزود شانزدهمِ فصل آخر ــ همگی بهطور پیوسته موفق به کسبِ امتیاز ۹ یا بالاتر شدهاند. از اپیزود پنجمِ این فصل، که ماموریتِ پُرتنشِ دارودستهی والتر وایت برای سرقت از قطار را روایت میکند، تا اپیزود هفتم که شامل یکی از آیکونیکترین دیالوگهای تاریخِ تلویزیون میشود: «اسممو بگو؟». اپیزود هشتم یکی از قویترین سِتپیسهای تاریخِ سریال را دارد: مونتاژی که طی آن، والت با کمکِ عمو تاد و دارودستهی نئونازیها، دَه نفر از افرادِ مایک را در سه زندانِ مختلف و در یک بازهی زمانی فشردهی دو دقیقهای حذف میکند. اپیزود نهم با سکانسی به پایان میرسد که طرفداران از روز اول برای دیدنش لحظهشماری میکردند: زمانی که هنک افشا میکند که از راز والت باخبر است. از اپیزود یازدهم، که والت ویدیویی برای هنک و ماری میفرستد که طوری تدوین شده تا هنک را مُقصر جلوه دهد، با این هدف که باجناقاش را وادار به عقبنشینی کند، تا اپیزودِ دوازدهم که جسی بالاخره متوجه میشود که چه کسی براک را مسموم کرده بود. در اپیزود سیزدهم، خیانتِ جسی و کاراگاهبازی دقیقِ هنک، والت را غافلگیر میکند و به دستگیریاش منجر میشود. چهرهی رنگباختهی برایان کرنستون، و سکونِ فضای کویر، اینطور القا میکنند که طوفان به پایان رسیده است. اما این سکوت با تیراندازیِ هنک و استیو به دارودستهی عمو جک بهطرز خشونتآمیزی شکسته میشود. بدین ترتیب، به اپیزود «اوزیماندیاس» میرسیم که طی آن، مجموعِ پیامدهای ناشی از تمام تصمیماتِ خودخواهانهی والت به فروپاشی جبرانناپذیرِ خانوادهاش میانجامد. گرچه هنوز چند ساعت تا پایان سریال باقی مانده است، اما شکی نیست که «اوزیماندیاس» پایانِ حقیقیِ امپراتوریِ هایزنبرگ محسوب میشود.
۱. وان پیس
One Piece
وقتی از پیوستگیِ کیفی در داستانگویی صحبت میشود، همه باید دربرابر «وان پیس» سر تعظیم فرود بیاورند! «وان پیس» درحالی داستانِ ماجراجوییِ خستگیناپذیرِ لوفیِ کلاهحصیری برای تبدیلشدن به پادشاهِ دزدان دریایی را روایت میکند، که خودش به پادشاهِ بیرقیبِ آیامدیبی بدل شده است. این انیمه، که اکنون بیش از ۲۶ سال از آغاز پخشش میگذرد و تعداد قسمتهایش از هزار اپیزود فراتر رفته، موفق شده در زمینهی بیشترین اپیزودهای متوالی با امتیاز ۹ به رکوردی دست یابد که نهتنها بیسابقه است، بلکه احتمالاً هرگز تکرار نشود؛ بیایید تعداد ۹های متوالیِ «وان پیس» را یکییکی بشماریم: یکبار، ششتا از اپیزودهای این انیمه همگی به امتیاز ۹ دست پیدا کردند (از اپیزود ۲۷۳ تا اپیزود ۲۷۸)؛ یکبار دیگر، این رکورد به دَه اپیزودِ متوالی رسید (از اپیزود ۳۹۶ تا اپیزود ۴۰۵)؛ سپس، سی و یک اپیزود از این سریال بدون وقفه به امتیاز ۹ دست یافتند (از اپیزود ۴۵۹ تا اپیزود ۴۸۹)؛ بعدتر، هشت اپیزود متوالیِ دیگر موفق شدند این رکورد را تکرار کنند (از اپیزود ۷۱۹ تا اپیزود ۷۲۶)؛ اما هنوز تمام نشده است: این انیمه با بیست و یک اپیزود متوالی دیگر این رکورد را ادامه داد. (از اپیزود ۹۶۲ تا اپیزود ۹۸۲)؛ در نهایت، همین حالا که مشغول نوشتنِ این متن هستم، «وان پیس» در حالِ رقمزدن رکوردی تازه است: سیزده اپیزود اخیرِ این سریال همگی به امتیاز ۹ یا بالاتر دست پیدا کردهاند (از اپیزود ۱۱۲۵ تا اپیزود ۱۱۳۷)، و با هر اپیزودِ جدیدی که پخش میشود، تعدادِ ۹ها افزایش پیدا میکند و باید دید اینبار تا کجا ادامه خواهد داشت. واقعاً باورنکردنی است!